اشعارم

اشعارم

پیرامون شعر و نثر موزون و خط و خوشنویسی ام
اشعارم

اشعارم

پیرامون شعر و نثر موزون و خط و خوشنویسی ام

زندگی چیزی بجز معنای چشمان تو نیست

 

در میان جمع ِ خوبان تکیه گاهی دیده ام

رازِ پیروزیِ خود را در نگاهی دیده ام

 

زندگی چیزی بجز معنای چشمان تو نیست

خوب را جای بدی ، من اشتباهی دیده ام

 

عشقِ ما را یک قدم دانسته ای اما به جهل

شعله را در زیورِ خالِ سیاهی دیده ام

 

صورتی خوابم ربوده با دلیل آفتاب

این دل سرگشته را هردم به راهی دیده ام

 

دوست دارم وقت یاری با نوای سوز تو

خاطراتم محو گردد چون که ماهی دیده ام

 

جعفری ، دوری ز لب ها میکند غوغا بپا

تلخی این روزگاران را به آهی دیده ام


محمدرضا جعفری - تهران -93

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.