اشعارم

اشعارم

پیرامون شعر و نثر موزون و خط و خوشنویسی ام
اشعارم

اشعارم

پیرامون شعر و نثر موزون و خط و خوشنویسی ام

فتنه دیدم که دلم خون شده از دست زمان


مشکل اینجاست که ما زود پریشان شده ایم
غافل از درد خود و در پی سلطان شده ایم

مونس و همدم ما نیست کسی جز اغیار
حیف و صد حیف که ما بانی زندان شده ایم

خلوت این شب و شبهای دگر نیست غمی
پند ما هست همین نقطه که جبران شده ایم

فتنه دیدم که دلم خون شده از دست زمان
خواهشی نیست بجز درد که درمان شده ایم

صبر در پیشه ما عامل هر عشق و صفاست
با همین نذر و دلیل است که مهمان شده ایم

جعفری نیست امیدی که تو را ناز کشند

بِشِکن بند که ما عازم میدان شده ایم



محمدرضا جعفری - 1393/6/20


                            

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.