شیرها را بنویس
با قلم های ظریف.........
تا بیاید به پیامی روشن
و به یک نعره مستانه ی خود
بگشاید قفسی!!
خسته ام..............
نام من صدر قفس
نام من شاهد این قصه ی تلخ
نام من تابع جزرِ خزر است!!!
آری......
نگرانم ..... نگرانم به خدا
و به این معتقدم
که یکی می آید....
سخنم راز بقاست
اما..
تا دل شب به هوای دل تو
زندگی خواهم کرد
و .................................
محمدرضا جعفری—بهار 1394